در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.
صادق هدایت
این چند روزی که تعطیل بود نمی دونم که به دیگروون چطوری گذشت فقط اینو می تونم بگم که برای من خیلی تلخ بود.لابد می پرسید حالا این چه ربطی داشت به جمله اول؟؟؟
ببینید دوستان
همون طور که اون روز گفتم آدمای این دوره زمونه فقط و فقط خودشونو می بینن.
نمی دونم من اینجوری فکر می کنم یا...
بگذریم
اینو بگم خیلی ها (توی هر زمینه ای ) ادعا می کنن ولی وقتی پاش می رسه می بیننی
همش دروغه.آدمای این دوره زمونه رو نمیشه درست از هم تشخیص داد چون گرگی هستن
در لباس بره.دورنگن و بی معرفت
جلوی روت طوری رفتار میکنن که هرکی ندونه فکر می کنه طرف آخر رفاقته ولی پشت سرت...
چون الان تو اوج ناراحتی هستم ترجیح میدم سکوت کنم و این زخمها همینطور آهسته و آهسته روح منو در انزوای وجودم به نیستی سوق بدن.
خدانگهدار