بالاخره زمان سفر ما به اصفهان از راه رسید
سفری یک هفته ای از طرف دانشگاه واسه بازدید از تصفیه خونه های آب اصفهان.هر کی ندونه فکر می کنه میخوایم بریم گردش و تفریح اما خبر نداره که اگه نریم ترممون رو حذف میکنن چون این بازدید تو نمره پایانی کارآموزی نقش کلیدی رو داره
طبق ساعت اداری من الان باید کارآموزی باشم ولی استادمون یه سری سوتی داده بود که اول صبح زنگ زد گفت نمیخواد بری درمونگاه.منم از خدا خواسته نرفتم.درمونگاه جدید یه مسئول داره که مدرکش رو از آمریکا گرفته.بچه های گروه های قبل میگفتن خیلی مقرراتیه اما من برام فرقی نداشت چون هر موقع بخوام میام و میرم.بماند روز اول یه کاری کردم که دیگه هوامو داره
گاهی اوقات آدم نمی دونه جواب بعضی از محبت ها رو چه جوری بده.بچه های اتاق از اینکه دارم میرم حسابی حالشون گرفته س
!!!!!
واقعا این راسه که جواب خوبی رو جز با خوبی نمیشه داد
دست مزدک جون هم درد نکنه که واسه من کلی لباس گرم آورده.آخه توی این بندرعباس ما هنوز که هنوزه کولر روشن میکنیم.منم اول سال یادم نبود با خودم لباس گرم بیارم.۳ ماهی هم میشه که خونه نرفتم اما این دوستم زحمت لباس گرم رو کشید.اگرچه خودش اهل بندره و سالی به دوازده ماه اگه فقط یه زیرپوش تنش باشه ککش هم نمی گزه.اما اون بخاطر من همه کاری میکنه.وقتی میگم این رفقا آدمو شرمنده میکنن همینه
منم یواش یواش پاشم برم خوابگاه چون بچه ها دارن وسایلشونو جمع میکنن اما من هنوز هیچیم آماده نیست
زمان زیادی هم باقی نمونده تا سرویس دانشگاه بیاد در خوابگاه ما رو سوار کنه ببره ایستگاه راه آهن
تا ببینیم چی پیش میاد
والسلام نامه تمام ایام بکام