بالاخره آخــــــرین ترم تحصیلی ما هم از امروز شروع شد.باز هم...
نه...نه...
دیگه این بار از درس و کلاس و امتحان خبری نیست.
این ترم
ترم کار آموزی در عرصه هست و ما باید تو طول ترم توی این درمونگاه و اون درمونگاه یه جوری وقتمون رو بگذرونیم و اونقدر پرسه بزنیم تا ولمون کنن بریم پی کارمون.
امروز جلسه توجیهی بود و وقتی که اساتید گرامی از ما خواستن اگه سوالی هست بپرسیم
من زودتر از همه پرسیدم چه موقع دوره کار آموزی تموم میشه؟
حال و حوصله هیچی رو ندارم
خیلی احساس خستگی می کنم
خیلی
...
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سر شار از غم دارم امشب
غم آمد غصه آمد ماتم آمد
خدا را این میان کم دارم امشب
غققفغ
سسسسسسسسسلام داداش علی
بلاخره نوشتی؟خیلی بی وفایی
خاک بر سرت.احمق دیوانه.کس کش عوضی.بازم شروع کردی.چوون تخواری.گم شو کثافت لجن.حیف دانشگاه که تو توش قبول بشی.نیهیلیست بدبخت
بلالبایبسیبلسی
موفق باشی
این احساس شما مربوط به ۶ سال پیشه...
خیلی دلم می خواست الان من تو این روزام بدون اینکه حرفی بزنم از این پست هم رد بشم اما چی بگم که کاملا درک میکنم!!!