بالاخره تموم شد.
محمدرضا رفت
وحید رفت
...
نوروز در راه هست و ما هم باید یواش یواش چمدونمون رو سفت کنیم و بار سفر به بندیم.
جدایی با اینکه تا حدی سخته ولی وقتی می بینی داری برمیگردی خونه هیچ چیز به اندازه اون احساس خوشحالت نمیکنه.
الان که باید برم بلیط بگیرم اما باید تا شنبه صبر کنم چون شنبه میخوان ما رو ببرن یک سد رو
بازدید کنیم.(گــــــردش علمی!!!)
با اینکه اصلا حوصله انتظار رو ندارم ولی خودمونیم
صبر و
انتظار هم گاهی وقتا خیلی شیرین
میشن.
من تو زندگیم بیشترین ایامی رو که دوست دارم همین نوروزه.
امیدوارم شما دوستان هم از این ایام نهایت استفاده رو ببرین
هفت سینت ســبزی
هفت شین تو شراب
سبز باشی و مست
مست باشی و خراب

