چرا چون خوابگاه دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی بندرعباس مملو از جمعیت دانشجویان متعصب بود و بالاخره پس از چند ترم این پا و اون پا کردن دیشب چنان حالی از مسئولین دانشگاه گرفتیم که تنها بهت و تعجب بود که از چهره هاشون سرازیر میشد. این جماعت خلق الله فکر میکردن حالا که هیچ کس هیچی نمیگه می تونن سر بچه ها رو زیر آب بکنن اما...
کاش بودین و میدیدین که چه بر سر خوابگاه اومد.اگرچه یه سری از بچه ها قاط زدن و همه شیشه ها رو ریختن پایین اما اونجا بود که عجز و ناتوانی مسئولین خوابگاه و دانشگاه رو دیدم .بیچاره ها کناری ایستاده بودن انگاری دارن یه فیلم سینمایی اکشن می بینن.
تنها مسئول دفتر خوابگاه بود که از بچه ها می خواست که حرمت این ماه رو نگه دارن اما چی بگم که این خواهش در بین اون همه امواج کوبنده غرق شد.
اعتراض بچه ها جنبه صنفی داشت پس دیگه بسیج هم ساز مخالف نمی زد.
همه و همه دست در دست هم و مشت های گره شده و ...
مـــــــــــــا خواسته های غیر معقول نداشتیم
اون چیزی رو میخواستیم که ازمون دریغ میکنن فقط همین
حالا بماند که مزاحمت برای مجتمع های مسکونی اطراف خوابگاه بوجود آوردیم. آخه میدونین خوابگاه ما بین مردمه یه فنس کشیدن و ... بگذریم نمیخوام یاد گذشته های نه چندان دور بیفتم.اون موقع که باهزارتا وعده و وعید خوابگاهمون رو که سرش بچه ها کلی شورش و اعتصاب کردن ازمون گرفتن. آخه چرا اینقدر وعده های پوچ و تو خالی زورتون میاد یه غذای درست و حسابی بدین بچه ها مایی که توی این شهر غریب هستیم (الحمدالله بندرعباس هیچ امکانات رفاهی تفریحی نداره حتی یه پارک خوب) باید از تنهایی به کجا پناه ببریم.
درسته که مامورین نیروی انتظامی و اطلاعاتی ها تا در خوابگاه اومدن اما با پرتاب سنگ بچه ها و شعار هاشون به کل رفتن (نیروی انتظامی به هیچ وجه تحت هیچ شرایطی حق ورود به خوابگاه را ندارد) اعتصاب ما حدود ۴۰ دقیقه طول کشید تا بالاخره مسئولین دانشگاه اومدن و پاسخگوی اعتراض های ما شدن و طبق ضرب الاجلی که بهشون داده شد یک ماه فرصت دارن که به خواسته های ما جامه عمل به پوشونن و گرنه...
دیشب بچه ها واقعا سنگ تموم گذاشتن دیشب بچه ها بالاخره جایگاه خودشونو پیدا کردن
من برام فرقی نمی کنه کمیته انضباطی برم یا که نرم برام تعلیقی بزنن یا که نزنن. مهم حرکت بود همون حرکتی که امام حسین سالیان دور به ما نشون داد.
در پایان این شعر رو تقدیم شما دوستان میکنم.
یار دبستانی من با منو همراه منی چوب علف بر سر ماست بغض منو آه منی
هک شده اسم من وتو رو تن این تخته سیاه ترکه بیداد و ستم مونده هنوز رو تن ما
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش خوب اگه خوب بد اگه بد مرده دلای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه کی می تونه جز من و تو درد ما رو چاره کنه
بوف کور
پنجشنبه 14 اسفندماه سال 1382 ساعت 04:44 ب.ظ
علی جان سلام خوبی؟ مرسی که سر زدی... خوشحالم که بعد از مدتها دوباره شاد میبینمت... ایشالا همیشه شاد و خندان باشی و به تمام خواسته های بحقت مثل اینیکی برسی... سبز و بر قرار باشی...
علی جان سلام خوبید؟ ممنونم از پیغامتون... چرا همیشه غمگینید؟خدا نکنه اینجوری باشه... ایشالا همیشه دلتون غرق شادی و شعف باشه و روزهای زیبا و طلایی در انتظارتون باشه... پاینده باشید...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
از همین جا دست های تک تک شما ها رو می بوسم
علی جان سلام
خوبی؟
مرسی که سر زدی...
خوشحالم که بعد از مدتها دوباره شاد میبینمت...
ایشالا همیشه شاد و خندان باشی و به تمام خواسته های بحقت مثل اینیکی برسی...
سبز و بر قرار باشی...
علی جان سلام
خوبید؟
ممنونم از پیغامتون...
چرا همیشه غمگینید؟خدا نکنه اینجوری باشه...
ایشالا همیشه دلتون غرق شادی و شعف باشه و روزهای زیبا و طلایی در انتظارتون باشه...
پاینده باشید...